جدول جو
جدول جو

معنی تناسب داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تناسب داشتن
متناسب بودن، سازگار بودن، هم آهنگ بودن، سنخیت داشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
پیچیدگی داشتن، دارای پیچ و خم بودن
طاقت داشتن، بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(اَلْ وَ / وِ گُ تَ)
مایل به جانب دست چپ بودن. (ناظم الاطباء). رجوع به تیاسر شود
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
طاقت داشتن. تحمل داشتن:
چون بخورد ساتگنی هفت و هشت
با گلویش تاب ندارد رباب.
ناصرخسرو.
اگر سیمرغی اندر دام زلفی
بماند، تاب عصفوری ندارد.
سعدی (طیبات).
، در رنج و درد بودن:
دوش دوراز رویت ای جان جانم از غم تاب داشت
ابر چشمم بر رخ از سودای دل سیلاب داشت.
سعدی.
، تاب داشتن چشم کسی، کمی حول در چشم او بودن
لغت نامه دهخدا
طاقت داشتن تحمل داشتن، در رنج بودن درد داشتن، یا تاب داشتن چشم کسی. کمی حول (کجی) در چشم او بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب داشتن
تصویر تاب داشتن
((تَ))
طاقت داشتن، تحمل داشتن، در رنج بودن، درد داشتن
فرهنگ فارسی معین
بردبار بودن، تحمل داشتن، طاقت داشتن
متضاد: بی تاب شدن، قوس داشتن، انحنا داشتن، انحراف داشتن، احول بودن، دوبین بودن، لوچ بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد